همه فروشنده ایم
📌 واقعیت این است که ما همگی فروشنده ایم. حتی اگر خودمان ندادیم و به آن بی توجه باشیم. چرا این حرف رو میزنم؟ اول برویم سراغ تعریف فروش. فروش انجام فرآیند یک معامله دو طرفه است. چیزی را ارائه میدهیم و چیزی را دریافت میکنیم. این معامله و تبادل دو طرف دارد. کسی که می فروشد و کسی که میخرد. وقتی میخواهید چیزی را بفروشید در واقع به دنبال کسب منفعت هستید. هیچ کس برای ضرر و صدمه رساندن به خودش، چیزی را نمیفروشد. حال برای اینکه موفق شویم چیزی را به کسی بفروشیم باید متقاعدش کنیم که آن چه که میخرد از آنچه که میپردازد ارزشمندتر ست. و از طرفی این محصول و یا خدمات میتواند به رفع نیازش کمک کرده و یا موجب ارزش افزوده ای به ایشان شود. اینکه کسی را متقاعد کنید در دوره ای ثبت نام کند، که هم آموزش ببیند، هم مدرک معتبر دریافت کند، هم رزومه اش تقویت گردد و هم بتواند با این ارزش افزوده ها در مقام یک کارمند ترفیع گرفته حقوقش افزایش یابد و کارکردش نسبت به قبل بهتر شود، در واقع دارید خدماتی را به او میفروشید که در مقابل مبلغی که میپردازد بسیار ارزشمندتر است و اینجاست که فروش محقق میگردد. در واقع شما کالا یا خدمات را نمیفروشد، بلکه دارید منفعت را میفروشید.
واقعیت این است که ما دائما در حال معامله و تبادل با دیگرانیم. وقتی میخواهیم خانواده را متقاعد کنیم که آخر هفته به مسافرت برویم در واقع داریم اعضای خانواده را متقاعد می سازیم که این بهترین نوع استفاده از وقت شان است. وقتی یه دوست تان پیشنهاد میدهید که بروید دو نفری فیلمی را تماشا کنید در واقع دارید نظر تان را به ایشان میقبولانید. وقتی در مصاحبه ی شغلی شرکت میکنید دارید خودتان را به دیگران پرزنت و معرفی میکنید و سعی میکنید ایشان را متقاعد کنید که استخدام شما برای شان نفع بیشتری دارد نسبت به حقوق و مزایایی که برای فرد مد نظرشان تعیین کرده اند. شما بصورت کاملا ناخودآگاه در حال فروش و معامله محصول، خدمات، ایده ها، نظرات، خواهش ها و درخواست های خود می باشید. و موفقیت شما در پذیرفته شدن توسط دیگران، بستگی به این دارد که چقدر متقاعد کننده (مجاب کننده) به نظر برسید.
شما از لحظه بدو تولد تا آخرین لحظات زندگی تان با دیگران حشر و نشر و مراوده خواهید داشت. هیچ انسانی از بدو تولد تا واپسین لحظه زندگی اش تنها نبوده است. خوشبختی و بدبختی شما به میزان قابل توجهی بستگی مستقیم به شیوه ی تعامل تان با دیگران دارد. اگر در زندگی شخص و کاری موفق نباشید احتمالا در برقراری ارتباط با دیگران دچار شکست شده اید. اگر همسرتان اقدام به طلاق و جدایی کند به شیوه های غلط رفتاری و تعامل تان با ایشان بستگی داشته است. اگر با مدیر یا زیر دستان خود به مشکل برخورده اید احتمالا نتوانسته اید بدرستی ارتباط برقرار کنید و الی آخر… برقراری ارتباطات موثر، به موثر بودن خودتان در وهله ی اول بستگی دارد. اگر بتوانید روی خودتان و دیگران تاثیر بگذارید به شما تبریک میگویم. شما یک فروشنده و رهبر موفقید. چون رهبری یعنی تاثیر گذاری روی دیگران… و یک رهبر در واقع دبا تاثیرگذاری روی افرادش، اعتماد آنها را خریده، ایده و نظرش را به ایشان می فروشد.
” یک پدر اعتراض کرده میگوید حرفم خریدار ندارد. حنایم رنگ ندارد. کسی دیگر به حرف های من گوش نمیدهد. ” در واقع این پدر فروشنده ای ست ضعیف و نمی تواند کلام و نظرش را به فرزندانش به درستی ارائه دهد. اما پدری دیگر دقیقا به درستی پیش رفته سالیان سال فرزندان با نظرات و تدابیر ایشان پیش میروند. چرا که این پدر فروشنده ای قهار است. این که بخواهید بگریزید و خود را از فروشنده بودن مبرا بدانید امری محال است. شما باید قدرت مجاب کردن را در خود ایجاد و تقویت کنید و فراموش نکنید که فروش معامله ای ست دو طرفه…. که هر دو طرف باید به نفع برسند. نه اینکه فقط فروشنده سود کرده، خریدار ضرر کند. بسیاری از معاملات به همین دلیل صورت نمیگیرد. چرا که خریدار احساس میکند نفعی چندانی برایش ندارد.